از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند 

مثل همیشه در صف این خانه آخرم 


شوق بهشت سهم بقیه ز من مخواه

از گندم مزار شما ساده بگذرم


من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع

نذر ضریح توست النگوی مادرم...


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">