صداش کن که حسین عاشق صدازدن است
به این دلیل، همان ابتدا دعا نگرفت
شکایتی مکن از طرز دستگیری او
همین بس است ز لطفش، مچ تو را نگرفت
به خود ببال اگر صید دام او شده ای
که تیر غمزه ی چشمش ره خطا نگرفت
شود به دم زدن از غیر حضرتش، محکوم
کسی که بر در این آستانه پا نگرفت
هزار سال کند عمر باز ناکام است
کسی که رخصت رفتن به کربلا نگرفت