از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



صداش کن که حسین عاشق صدازدن است

به این دلیل، همان ابتدا دعا نگرفت


شکایتی مکن از طرز دستگیری او

همین بس است ز لطفش، مچ تو را نگرفت


به خود ببال اگر صید دام او شده ای

که تیر غمزه ی چشمش ره خطا نگرفت


شود به دم زدن از غیر حضرتش، محکوم

کسی که بر در این آستانه پا نگرفت


هزار سال کند عمر باز ناکام است

کسی که رخصت رفتن به کربلا نگرفت


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">