از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۷۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Shia» ثبت شده است




همیشـه بوده فقـط لطـف، کار فاطـمه ها
که بوده ایـل و تبـارم دچـار فاطـمه ها



کـم کنید از سر مـن شرّ خودم را، یعنی

 فقـط از دسـت گناهم برهانید، فقـط


حرّم و چکمـه سـر شـانه ام انداخـته ام

مـادرم را به عـزایم ننشـایید فقـط


حقـمان اسـت ولـی جـان ابا عبدالله 

محضر  فاطـمه مـا را نکشانیـد فقط





نـام حسـین سر در قلبـم مشـخص اسـت

در خـانه گر کس اسـت، همـین حرف هـم بـس اسـت

بیتی که نـام و یـاد تـو در آن بُوَد حسـین
یک بیـت سـاده نیسـت که "بیت المقدس" اسـت



قسـم به وعـده شیرین مَن یَمُت یَرَنی

کـه ایسـتاده بمـیرم به احتـرام علـی




مثـل یک مـرده که یک مرتبه جان می گیـرد

دلـم از بردن نامـت هیجان می گیـرد


قلـبم از کار افتـاد به من شوک ندهیـد

اسـم زینـب که بیاید، ضـربان می گیـرد





زیـر پـای این و آن هـر وقـت میافتـم خوش اسـت
سـنگ فـرش این حـرم بـودن به از انگشـتر اسـت




هـر که کوچـک شـد به پـای تـو بزرگـش می کننـد

خـادم پایین مجلـس از همـه بـالاتر اسـت




دارم به بـاد می سـپرم این پیـام را

سـیب دلـم برای تـو ای شـاه، لـک زده اسـت!




بایـد به پـای عکـس ضریحـت بلـند شـد

شوخی که نیسـت، صحبت سلطـان عالـم اسـت




نـالـه اگـر بلـند شـود از سَر جگـر

حتمـاً طبیب را سـوی بیمـار میـکشد


بـوی گنـاه از همـه ی شـهر میـرود

وقتـی حسـین پـرده ی ستّـار میـکشد