از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب

نظم تو پراکنده و اُردوی تـو ویـران


وآن روز که با بیرقی از یک تن بی سر

تا شام شدی قافـله سـالار اسیـران


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">