از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد 

اول قدم آن است جگر داشته باشد 


جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید 

دیوانه محال است خطر داشته باشد


با ما جگری هست که دست دگران نیست 

از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟!


اینجا که حرام است پریدن ز لب بام 

رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد 


تیغ کرم تو بکند کار خودش را 

هر چند گدای تو سپر داشته باشد 


در فضل تو امید برای چه نبندم 

جایی که شب امید سحر داشته باشد 


بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش 

شاید که دلم میل سفر داشته باشد

 

می گریم و امید که آن روز بیاید 

بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد 


رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی 

هرچند که خلق تو گهر داشته باشد 


گفتی که بیایید ولی خلق نشستند 

درد است که شه سائل کر داشته باشد 


نظرات (۱)

با سلام
دوست عزیزم
از مشتریهای پرو پا قرص شما هستم
این عکس مربوط به حسینیه حضرت آیت الله ابن الرضا در شهر خوانسار می باشد
یا عل مدد
پاسخ:
سلام
ممنون از توضیحتون
علی یارتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">