از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «السلطان علی بن موسی الرضا ع» ثبت شده است



چون دلـش میخواست راه گفتگویش وا شود

زائرت از عمـد پای پنجـره بیمـار شـد...





دسـتور داده اسـت به مـا: فَابْکِ لِلْـحُسـین
سلـطان "طوس" توصـیه هـایش به مـا رسـید




کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد
بدون واسطه دم از احد نخواهد زد

گدای کوی رضا شو که این امام رئوف
به سینه ی احدی دست رد نخواهد زد



دارم به سـمت پنجـره فـولاد می‌روم

جائیکه دل شکسـت و مریضـی شفا گرفـت...‏




فقـیر آمـدم و دلشـکسته پرسـیدم:
"مگر که شـاه خراسـان گـدا نمی خواهـد؟"



بر روی دسـت ماندن این بارهـا بس اسـت

غیـر از تـو رو زدن به خریـدارهـا بس اسـت


در لـطف تـو تحمل آه فقیـر نیسـت

فیاض را صـدای گرفتـارهـا بس اسـت...




غیـر از شما، کسی که خریـدار مـن نشد
در اوج بی کسی، به کجـاهـا رسـیده ام!




از این جـهان سـردِ پر از دود بی بهـا 

مشـهد برای مـن، همـه اش مـال دیگران 




خـدّام حـرم غـم تـو را می فهمنـد
تـأثیر تـو را در همـه جا می فهمنـد




هـر گوشـه ی صحن تـو اجـابت جاریسـت

این را همـه ی اهـل دعـا می فهمنـد...