از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «السلطان علی بن موسی الرضا ع» ثبت شده است



دو دست بر کمرش، مثل مادرش زهـرا

شکست بال و پرش، مثل مادرش زهـرا


گریست چشم ترش، مثل مادرش زهـرا

ندید دور و برش، مثل مادرش زهـرا...




نام حسین سینه زنان را یکی یکی

با گریه گرد کرب و بلا جمع می کند


نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد

این سفره را امام رضا جمع می کند




‏آن رازها که از همه پوشیده داشتم

تنها در این حرم به تو گفتم، تو محرمی...




تو ضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم

بارِ عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست




ای راهب کلیسا! دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدا را، نقاره می زند طوس...




شفا از سمت آن دست مسیحایی اگر باشد

فلج کف میزند، کَر مینوازد، کور میرقصد...




دستهایم خالی از پیش است سوغاتی بده

من فقیرم تکه نانی بهر خیراتی بده...




یک جای دنج از حرم تو برای من

من هرچه دارم ای همه چیزم... برای تو




به سگ کهف نگفتند بمان... اما ماند،

گرچه تحویل نگیرند؛ مگر باید رفت؟!




جز حریم نظرت نیست پناهِ دگری

گره بسته ی ما با نظری باز شود...