از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «السلطان علی بن موسی الرضا ع» ثبت شده است



زائر آن است که در کویِ تو اُتراق کند

آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟




چون دل ببردی دین مبر، هوش از منِ مسکین مبر

با مهربانان کین مبر، لاتَقْتُلوا صِیْدَ الْحَرَمْ...




دلم خوش است به آقای مهربان خودم

که بسته است به جانش همیشه جان خودم




تا به دست کرم تو به نوایی برسد

از سر راه محال است گدا برخیزد




در حرم حوله ی احرام من از جنس دعاست

حجرالاسود من پنجره فولاد رضاست...




گر جان دهم، به یک نگهت، سود با من است

کالای خویش را، که بدین حد گران دهد؟




شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند

دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش




یا ایُّها العزیـز تَصدّق عَلَی الذلیل

اصلاً امید نیست به بار قلیل من




مثل عاشق که نمی داند مقام وصل را

ما ندانستیم قدر این حرم را هیچوقت




با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین

آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین


به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است

جدِّ تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین