از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمی آید

که بی اذن علی تیر از کمان بیرون نمی آید


علی را گر که بردارند از بین شهادت ها

صدا از بند بند این اذان بیرون نمی آید


نگوید گر که ابراهیم در آتش علی جانم

یقیناً سربلند از امتحان بیرون نمی آید


چه رزمی می کند حیدر که در هنگام پیکارش

صدا از دوستان و دشمنان بیرون نمی آید


همینگونه به وقت گفتن تسبیح زهرایش

نفس از سینه ی صاحبدلان بیرون نمی آید


دهانم باز شد ذکر علی سوزاند دنیا را

به جز آتش که از آتشفشان بیرون نمی آید


شنیدم شاطر عباس صبوحی گفته بی نامش

به ولله از تنور گرم نان بیرون نمی آید


نجف میخانه ی شیعه ست یعنی مشتری اینجا

بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمی آید


به لطف صاحبم راضی ام اینگونه، که ازخانه؛

سگ اهلی برای استخوان بیرون نمی آید


چه زحمت می کشی بیهوده عزرائیل، از این تن؛

_نخواهد حیدر کرار جان بیرون نمی آید


نظرات (۱)

  • عطر سیب یار
  • به به 
    عالی بود...
    پاسخ:
    🌷
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">