کربـلایی که نشـد اول اسـمم باشـد
هیأتی هم بنویسند به قـبرم بد نیسـت
خودش کوته نمـوده راه ما تا کربـلایش رابه یک عـرض سـلامی جزو زوار حسـینم مـن
در اذان هـایـم شـهادت میدهـم این جمـله راأشـهَد أنَّ حسـین بنِ علـى اربـابنـا...
خـدا کنـد که نفـس هـای آخرم باشـد
اگـر که غیـر هـوای تـو در سرم باشـد...
حسـین جان
حجرالأسود بیچـاره دلـش می خواهـد
بشـود سـنگ سـفید کف بین الحرمـین...
شدنی نیسـت کرم داشـته باشی امّـا
دسـتگیری نکنی دسـت به دامـان شـده را...
کاش باشی وقـت جـان دادن تـو بر بالـین مـن
می شوم آن روز محتـاج دعـایت بیشـتر...