از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمه الزهرا س» ثبت شده است



زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو...




باران ضرر دارد برای یاس سالم

اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟!


 

 

پشت در ... یا ته گودال ... چه فرقی دارد؟

هرکسی ذوب علی (ع) گشت تنش می سوزد

 



جهان بدون علـی رنگ و بو نخواهـد داشـت

بدون فاطـمه هـم آبـرو نخواهـد داشـت...




کیست این بانو که هرجا می گذارد پا، سر است

خاک پایش از تمام مردم دنیا سر است


در به خاکِ پایش افتادن تأمّل نارواست

هر که نشناسد در این هنگامه سر از پا سر است



با واژه های هیزم و مسمار و شعله ها

آتـش زنیـد مسـتمع بی قـرار را...




درد سر ، بین گذر، چند نفر، یک مادر

شده هـر قافیه ام یک غزل دردآور


ای که از کوچه ی شهر پدرت میگذری

امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر




مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی
به غیر عاطفه از مـادر انتظاری نیست...



اهل  مدینه فاطمه ام را نظر زدند...

با برقِ چشم خرمن جان را شرر زدند


معنی ورشکسته چو خواهی مرا ببین

سرمایه ی امیدِ مرا از کمر زدند...




مدد گرفته جهان از علـی ولی باید

علـی بدون تو خود فکر دیگری بکند...