از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Husayn Shrine» ثبت شده است




زیـر پـای این و آن هـر وقـت میافتـم خوش اسـت
سـنگ فـرش این حـرم بـودن به از انگشـتر اسـت




هـر که کوچـک شـد به پـای تـو بزرگـش می کننـد

خـادم پایین مجلـس از همـه بـالاتر اسـت




دارم به بـاد می سـپرم این پیـام را

سـیب دلـم برای تـو ای شـاه، لـک زده اسـت!




بایـد به پـای عکـس ضریحـت بلـند شـد

شوخی که نیسـت، صحبت سلطـان عالـم اسـت




نـالـه اگـر بلـند شـود از سَر جگـر

حتمـاً طبیب را سـوی بیمـار میـکشد


بـوی گنـاه از همـه ی شـهر میـرود

وقتـی حسـین پـرده ی ستّـار میـکشد




مـن ز خـود هیـچ ندارم که به آن فخـر کنـم

هـرچه دارم همـه از نوکری خانه توسـت


جز در خانه تـو هیـچ کجا خیری نیسـت

هـرچه خیر است حسـین جان به در خانه توسـت




شـده تسـلّی دلـم نمـاز بـر تربـت

زِ خاک کـرب و بـلا قسمتم شـده بویـش




حرمت بس که شبیه است به محراب نمـاز

هـر که آمد به تمـاشـای تـو در سـجده فتـاد...



hosseyn


حسـین جان

ما زیر سایه ات قد و قامت کشیده ایم

در چشم ما تمـام جهان بارگاه توست



از روضـه خوان مرنج که در هر مناسبت

آخر کشانده بحث خودش را به کـربـلا


هر که دلش به خاطـره یک سفر خوش است

با آرزو خوش است دل مـا به کـربـلا