از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سامرا» ثبت شده است



وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی

ما را کبوتر حرم سامرا کنی


درهم بخر نگاه نکن که چه میخری

رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی...




تا قبل از این برای تو کاری نکرده ایم

مظلوم بی وفا شدنِ ما شدی... ببخش



Kazemeyn


سامرا قبله ی اصحاب گدایی شده است

خوب پیداست در این معرکه آقایی تـو...




مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد

دیدم که صحن خاکی و قبرش غریب داشت


خاکی شده است صورت گلدسته های او

یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت




در شأنت این بس اسـت که جدّ شمـا رضـاست

در فضـلت این بس اسـت که تـو جدّ قـائـمی