از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سامرا» ثبت شده است



سامرا شد قفس روح تو ای سدره نشین

و شکستند در آن کنج قفس بال و پرت...




از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد

محکمات کلمات تو مسلمانم کرد...




قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست




درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال

تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم




به حلقه های ضریحی که نیست در حَرَمت

دلِ شکسته ی زائر دخیل می گردد...




حلال زاده کشیده است به عمو این بار

کرامتِ حسنی در امامِ عسکری (ع) است




به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دلِ شکسـته ی زائر دخیل می گردد...




دریایی از درد و غریبی موج خواهد زد

پای حسن هرگاه جایی درمیان باشد



شـیعه شد هرکسی آمد بدهد آزارت

دیدنِ رویِ شما شیعه شدن هم دارد...




دوباره یک «حسن» از داغِ کوچه ها دق کرد

جوانی اش همه شد صرفِ روضه ی مـادر...