از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد میرهاشمی» ثبت شده است



دوباره این دل و این آستانه ی پرفیض

کسی نگفته نگارم گدا نمی خواهد


اگرچه زشتم ازین خانه پا دمی نکشم

کسی نگفته به من، او تو را نمی خواهد