از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محسن کاویانی» ثبت شده است



آری شکستند و شکستند و شکستند

هم حرمتش را هم دلش را... هم بماند...




بعد از آن شب که چراغ خیمه را خاموش کرد

عیب پوشی کردنش از نارفیقان روشن است