از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عیدالله الاکبر» ثبت شده است


Najaf 2


دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد

تازه انگاری دلش راضی به این اسـلام شد




مکش ز خیمه ی دلها عمود مِهرت را

که آسمان به سرِ ما خراب خواهد شد


کسی که مهر علی در قنوت او جاری است

دعای نیمه شبش مستجاب خواهد شد



بی شک تمـام زندگی ات بی نظیر بود

یک قطـره از فضـائل تـو "الغدیـر" بود...




علـی جان

عاشقت هستم و سلمان به همه ثابت کرد

عاشقت فرق ندارد که کجـایی باشد