از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت بی بی دو عالم» ثبت شده است



با واژه های هیزم و مسمار و شعله ها

آتـش زنیـد مسـتمع بی قـرار را...




درد سر ، بین گذر، چند نفر، یک مادر

شده هـر قافیه ام یک غزل دردآور


ای که از کوچه ی شهر پدرت میگذری

امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر




مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی
به غیر عاطفه از مـادر انتظاری نیست...



اهل  مدینه فاطمه ام را نظر زدند...

با برقِ چشم خرمن جان را شرر زدند


معنی ورشکسته چو خواهی مرا ببین

سرمایه ی امیدِ مرا از کمر زدند...




مدد گرفته جهان از علـی ولی باید

علـی بدون تو خود فکر دیگری بکند...