از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوادالائمه» ثبت شده است



قرصِ ماهت رسید یا سلطان

قرصِ نانی به این گدا بدهید...




مدد نما تو بر این سائلی که غمزده است
و در میان دو عالم فقط تو را دارد



تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب

به جز به سویِ تـو این ناله ها بلند مباد...




و جنس درد تـو از جنس روضه ی حسن است

غریب خانه ی خود! ، غربت تـو در وطن است




می خواهی آب آب بگویی نمی شود

گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟



عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست

عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست...




تشـنه میـان حجره به دنبـال آب بـود  

هـر دم به یـاد طفل رضیـع ربـاب بـود