از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۶۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است



فراق کرب و بلایت خودش مرا کشته

به روی کشته نباید که ذوالفقـار کشید


خدا کند که منم اربعین حرم باشم

چقدر برای حرم باید انتظار کشید؟!


 

 

حسین جان

شبهای جمعه پای شما گریه کرده ام 

نوکر بساط کرده تو چیزی از او بخر

 



شکر خدا که کارگر روضه ام هنوز

ارباب، از غلام خودش کار میکشد




چه خونبها بِهْ از این کشتگان کوی تو را

که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را...




پایان راه تو به خدا ختم می شود

از راه کربلاست، مسیر خدای من




سی سال در فراق پدر گریه کرد و گفت:

بـازار شـام جایِ عزیزان مـا نبـود...




میتوان رفت به یک چشم پریدن تا مصر

بوی پیراهن اگر قافـله سـالار شود...




پی علاج به جایی به جز حرم نروم

دوای هر غم و دردی زیارت است، آقا




یادم نرفته که راهبْ مسـیح شد

زان کنجِ لب به کنجِ کلیسا و خانه اش




به کفر اگر شده شش گوشه کعبه ام، تو ببخشا

روا مدار فراقت شود عذاب گناهم...