فقیر روی حسینم که قبله ام عشق است
گدای کوی حسینم که قبله ام عشق است
چو پرچمی که نشان از طریقتی دارد
رهی بسوی حسینم که قبله ام عشق است
برگشته هر که از حرمت در به در شده
آقـا مگر در حرم تو چه دیده است؟
در اینهمه دستی که سمت تو دراز است
ای کاش آقـا دست من را هم بگیری...
از او دوا گرفت مسیحا... هوالشفا
یعنی حسـین روح تسلّا... هوالشفا
بال و پرت شکسته؟ امیدت کجاست پس؟
فطرس قسم به حضرت زهـرا... هوالشفا
بجز وصال تو هیچ از خدا نخواستهایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو...
پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم
یک عمر در هوای شما در به در شدیم
کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای
شاید به لطف یک نفست بارور شدیم
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
تا خدا خلق نمودت زِ خودش این را گفت:
«فَتَبارَک» به تو که مثل خودم زیبایی
خَیْرُالْعَمَل این است که اربـاب تو باشی
ما هم یکی از مُزد بگیران تو باشیم
فردای قیامت خبر از در به دری نیست
امروز اگر بی سر و سامانِ تو باشیم
اسلام بنا بر لَکَ لَبَیْک حسـین است
ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم