از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است



هر کس که نداند تو که بهتر دانی

در خانه چرا نقاب بستم؛ نه حسن؟


امروز چه ساکتی حسن جان چه شده؟

(گفت:) مادر به خدا حسین هستم، نه حسن...




آری شکستند و شکستند و شکستند

هم حرمتش را هم دلش را... هم بماند...