از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Husayn Shrine» ثبت شده است



پایان راه تو به خدا ختم می شود

از راه کربلاست، مسیر خدای من




میتوان رفت به یک چشم پریدن تا مصر

بوی پیراهن اگر قافـله سـالار شود...




یادم نرفته که راهبْ مسـیح شد

زان کنجِ لب به کنجِ کلیسا و خانه اش




به کفر اگر شده شش گوشه کعبه ام، تو ببخشا

روا مدار فراقت شود عذاب گناهم...




کلاف، قیمت یوسف نمی شود اما

گدا ز رو به کس انداختن نمی ترسد




عشق بالا برده دستم را بسوی گنبدت

اختیاری نیست اینجا دست بالا بردنم...




گه نیزه گه به تشت، مراعات میکنی

چون قاریانِ خبره، فراز و فرود را...




از "خاک" هم مضایقه کردند کوفیان

آقـا بماند روی زمین تا سه چهار روز




نـه حبیبـم... نـه زهیـرم... نـه علـی...

من غلامم... من اسیرم... من فقیر...




ای عشقِ کُل، که کُلِّ جهان جزء کُلِّ توست

بی تـو جهان شهامت عالـم شدن نداشت...