از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Husayn Shrine» ثبت شده است



اربـابم

مرا نذر تو کردند از طفولیت پدر مادر

برای دلخوشی هردوی آنها قبولم کن...




مثل خرما به نخیل است ضریحت ارباب

آنکه دستش شده از نخل تو کوتاه، منم...




مدال کربلا رفتن به روی سینه ی ما نیست

رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین ها را...


 

 

ز دستِ ما اگر پابوسِ خوبان بر نمی آید

همین دولت که خاکِ پای ایشانیم بس ما را

 



گرچه سیه رو شدم، غلام تو هستم

خواجه مگر بنـده ی سیاه ندارد؟




وای از کسی که پیر شد و کربلا نرفت

ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم...




از همین دور به یک ناله طوافت کردم

دل چو احرام فغان بست به تن حاجت نیست




کارِ مرا به نیم نگاهش تمام کرد

بنگر چه می کند نگهِ ناتمامِ او...


 

 

حسین جان

شبهای جمعه پای شما گریه کرده ام 

نوکر بساط کرده تو چیزی از او بخر

 



شکر خدا که کارگر روضه ام هنوز

ارباب، از غلام خودش کار میکشد