حسین جان
ما را بخر، ضرر بده، اصلاً چه می شود
خوبیم یا بدیم همینیم در همیم...
در پشت در نشستن من بی دلیل نیست
سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت: «روزی عشاق با خداوند است»
همـه برای یکی و یکی برای همـه
و آن یکی و همه باز هم برای حسـین
به خود ببال اگر صید دام او شده ای
که تیر غمزه ی چشمش ره خطا نگرفت
زیر نظر گرفته مرا مهربانی ات
از این نظر به تو نظرم دوخته شده
بده در راه خدا، من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آل عبا محتاجم
مهربان، کاش زهیری بغلم می کردی
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم...
از فتنه ها و وسوسه های زیاد شهر
إنّی أعُـوذُ بِالْحَرَمِ شـٰاهِ کَرْبَـلٰا...
با چه رویی من بگویم نوکرت بودم حسین
سهمم اما یک زیارت بین زائرها نشد...
هر قدر شور گرفتید حلالِ دَمتان...
لیک... شوری اثرِ ذکرِ "حسین جان" ندهد