از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Husayn ibn Ali» ثبت شده است



لفظ "ارباب" نمایانگر این تصویر است

"الف" انگار "نی" و پای نی انگار "رباب"




گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا بَرم؟




دارد محرم تو زِ ره میرسد حسـین

با یک نگاه، اسم مـرا هم زهیر کن...




اربـاب...

دلِ شکسته ی من را کسی نگاه نکرد...

به روی دست گرفتم مگر شما نگاه کنید




بازنده شدن حس بدی نیست، اگر من

با میل خودم دل به شما باخته باشم


 

 

زمین چقدر بچرخد، که در مدار ببینم...

شبی مقابل خورشید و تکیه داده به ماهم

 



حرف ها دارم و نخواهم زد، تو زبان اشاره میدانی

همه را با نگاه میفهمی، نه که من دانه دانه بنویسم




این تیغ ها نظامِ تنت را بهم زدند

ترکیب صورت و بدنت را بهم زدند


باران سنگ های پر از بغضِ مرتضی

دندان و دنده و دهنت را بهم زدند


وقت هجوم و غارت جسمت حسینِ من

آری حرامیان کفنت را بهم زدند...




به زیر سایه ی زلف تـو آمده ست دلم

به غم بگوی که این خسته در پناه من است




حسین جان 

کاش فردای قیامت گریه های کودکی

جزو آمار بکاء روضه ات گردد حساب