رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشـت
من پناهی جز تـو در محشر ندارم یا علـی
طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام
کودک است امروز، در آینده قنبر می شود
دنیـا به روی دسـت علـی را گرفـت و گفـت:
دسـت کسی نظـیرش اگـر هست رو کنـد
مانند و مثل شاه نجف در زمانه کیست؟
من گشته ام تمام جهان را نگرد، نیست
نام علی اگرچه زیاد است در جهان
تنها کسیکه مثل علی شد، فقط علیست...
اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند...
با برقِ چشم خرمن جان را شرر زدند
معنی ورشکسته چو خواهی مرا ببین
سرمایه ی امیدِ مرا از کمر زدند...
مدد گرفته جهان از علـی ولی باید
علـی بدون تو خود فکر دیگری بکند...
گویند علی میزده صد وصله به کفش اش
ای کاش دل خسته ما کفش علی بود...
علـی را گر که بردارند از بین شهادت ها
صدا از بند بند این اذان بیرون نمی آید
در دایره وجود موجود علـی است
اندر دو جهان مقصد و مقصود علـی است