قافیه بی بهانه خود جور اسـت
دور تـا دور کعـبه انگور اسـت...
سجده بر پای تو در زمره ی تعقیبات است
حَمْدُلِلَّه که نمازم همه پامالِ تـو بود...
من از "اَلْیَومُ اَکْمَلْتُ لَکُمْ..." اینگونه فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه می گیرد...
زمان به خواب ببینـد که باز امیرانی
رقـم زنند به رسم تـو نامه روی زمین:
"مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین"
خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تـو
گرسـنگان "حجاز" و "یمامه" روی زمین؟
همه با کاسه ی شیر آمده بودند امشب
غیرِ عباس که با کاسه ی آب آمده بود...
من دختری بـابـایی ام دلشـوره دارم
در خواب دیدم که سرت "شَقُّ الْقَمَر" شد...
معنی "فُـزْتُ وَ رَبُّ الکـعبه" ی او روشن است
حیدر مظلوم، سی سال است فکر رفتن است
غصه ی آن کوچه سی سال است پیرش کرده است
کم محلی های مردم گوشه گیرش کرده است...
هرچه می خواهی طلب کن از شهنشاه نجف
منّتی گر می کشی، از مـرد می باید کشید...
این جمله در وصف تو کافیست یا علـی
مثل تو در بساط خدا نیسـت یا علـی...
غیر ازین در، خواهش احسان نمیآید به کار
التماس از دست این و آن نمیآید به کار