از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

چه ابتدا و چه در انتها حسین حسین



به طوس رفتم و ناله زدم: غریب... غریب

ندا رسید زِ سـوی رضـا؛ حسـین... حسـین...


Shia

ابا عبدالله

اربعین

السلطان علی بن موسی الرضا ع

امام حسین ع

امیری حسین و نعم الامیر

انیس النفوس

حسـین جان

شمس الشموس

مشهد الرضا

نظرات (۱)

  • ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۴:۱۶
  • چشم به راهم ...
    • خاک بر سر من
    نه کربلا رفتم
    نه مشهد
    هععععععی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    از شرح قصّه تو بیان آب میشود...


    آری فقـط حسـین مـرا رد نمی کنـد
    از این به بعد رفتن دربـارها بـس است

    بايگاني
    آخرين مطالب
    آخرين نظرات
    • ۲ آبان ۹۷، ۲۰:۱۱ - 00:00 :.
      :(
    • ۲۹ شهریور ۹۷، ۲۱:۰۳ - 00:00 :.
      تسلیت
    پيوندها
    با افتخار، قدرت گرفته از بيان | رسانه متخصصان و اهل قلم | طراحي قالب م.دهقان