از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Husayn Shrine» ثبت شده است



ای کاش که می‌شد کفنی داشته باشی

یا جای کفن پیروهنی داشته باشی


ای کاش دمی که به حرم فاطمه آمد

می‌شد سر و جان و بدنی داشته باشی


ای کاش که با نیزه و شمشیر نمی‌شد

در کرب و بلا پاره‌تنی داشته باشی




سرم هوای تـو دارد، دلـم هوای ضریح

چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم؟!




سر به زیر قدم تـوسـت بها می گیرد

پس چه بهتر سرِ ما نیز به پایی برسد


وقت تـو وقت شریفی است ولی بین مسیر

منتظر می شوی اینقدر که گدایی برسد؟




رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد

این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد




سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری
قلب من سوی شـما میل تپیدن دارد...



فِتاده در دل تنگم هوای چون تو شَهی

هوا هوای حسین و هوای در به دری...




حمد و سوره بر سر قبر محبانش نخوان

از مزار سینه زن، سینه زنان باید گذشت




نظری به کار مـن کن که ز دسـت رفت کـــارم 

به کسم مکن حواله که بــه جز تـــو کس ندارم




بچه سـیّد نشدم دسـت خودم نیسـت ولـی

وسـط روضـه دلـم گفـت بگویـم: «مـادر»...




دوای درد مـرا هیچکس نمی دانـد
فقـط بگو به طبیبـان، دعـا کنند مـرا...