از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Husayn Shrine» ثبت شده است



بازنده شدن حس بدی نیست، اگر من

با میل خودم دل به شما باخته باشم


 

 

زمین چقدر بچرخد، که در مدار ببینم...

شبی مقابل خورشید و تکیه داده به ماهم

 



حرف ها دارم و نخواهم زد، تو زبان اشاره میدانی

همه را با نگاه میفهمی، نه که من دانه دانه بنویسم




این تیغ ها نظامِ تنت را بهم زدند

ترکیب صورت و بدنت را بهم زدند


باران سنگ های پر از بغضِ مرتضی

دندان و دنده و دهنت را بهم زدند


وقت هجوم و غارت جسمت حسینِ من

آری حرامیان کفنت را بهم زدند...




به زیر سایه ی زلف تـو آمده ست دلم

به غم بگوی که این خسته در پناه من است




حسین جان 

کاش فردای قیامت گریه های کودکی

جزو آمار بکاء روضه ات گردد حساب


 

 

حسین جان

ما را بخر، ضرر بده، اصلاً چه می شود

خوبیم یا بدیم همینیم در همیم...

 



نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد

و گفت: «روزی عشاق با خداوند است»


 

 

همـه برای یکی و یکی برای همـه

و آن یکی و همه باز هم برای حسـین

 



به خود ببال اگر صید دام او شده ای 

که تیر غمزه ی چشمش ره خطا نگرفت