از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابا عبدالله» ثبت شده است



زیر نظر گرفته مرا مهربانی ات

از این نظر به تو نظرم دوخته شده




بده در راه خدا، من به خدا محتاجم

من به بخشندگی آل عبا محتاجم 


مهربان، کاش زهیری بغلم می کردی

من به آغوش پر از مهر شما محتاجم...




از فتنه ها و وسوسه های زیاد شهر

إنّی أعُـوذُ بِالْحَرَمِ شـٰاهِ کَرْبَـلٰا...


 

 

با چه رویی من بگویم نوکرت بودم حسین

سهمم اما یک زیارت بین زائرها نشد...

 



هر قدر شور گرفتید حلالِ دَمتان... 

لیک... شوری اثرِ ذکرِ "حسین جان" ندهد




به زیر منّت عالم نمیروم یک دم

که عشق نان مرا می دهد بدون طلب




دستی که بین عرش نوشته تو را امیر

من را نوشته است پریشانِ کربـلا...




قربانِ چشـم های تـو رفتم تمامِ عمـر

چشمی تکان بده به فدایت شوم حسـین




من از این درد بنا نیست شکایت بکنم...

ترسم اینست به دوری تو عادت بکنم




من تمام خلق را یک روز عاشق میکنم 

من تمام شـهر را از تو لبالب میکنم...