به احترام محمّد زمین تبسم کرد
تو آمدی و جهان دست و پای خود گم کرد
تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوان، ای دوست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکندبر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیستیازده بار به جای تو به مشهد رفتمبپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم
نام حسین سینه زنان را یکی یکی
با گریه گرد کرب و بلا جمع می کند
نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد
این سفره را امام رضا جمع می کند
آن رازها که از همه پوشیده داشتم
تنها در این حرم به تو گفتم، تو محرمی...
تو ضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم
بارِ عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست