از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



خیر بیمار زمین خورده اگر تسکین است

بغلم کن که مرا مرهم و تسکین اینست...


 

 

پشت در ... یا ته گودال ... چه فرقی دارد؟

هرکسی ذوب علی (ع) گشت تنش می سوزد

 



دلم ز هرچه به غیر از تو بود، خالی ماند

در این سرا تو بمان؛ ای که ماندگار تویی...




قائـم مقـام فاطـمه آمـد، ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید



جام مرا ز عشق خودت پر ز باده کن

سر می دهم برای تو آقا اشاره کن


کم کم ز هجر کرب و بلا پیر می شوم

لطفی برای خادم این خانواده کن




زائر آن است که در کویِ تو اُتراق کند

آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟




باد به موی سرت افتاد دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتاد دلم ریخت...




این آستان هوسکده ی عرض ناز نیست

شاید به سجده ای بخرندت، جبین طلب...




چون از وصالِ آن گل، دیدم که نیست رنگی

آخر به صد ضرورت، قانع شدم به بویش




شده‌ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم

که به همت عزیزان برسم به نیک نامی