گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
تو عجم زاده ای، تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست
بالا بلندی آمده و پیش قامتش
خم میشوند کوه و کمرها یکی یکی
تا خدا خلق نمودت زِ خودش این را گفت:
«فَتَبارَک» به تو که مثل خودم زیبایی
خَیْرُالْعَمَل این است که اربـاب تو باشی
ما هم یکی از مُزد بگیران تو باشیم
فردای قیامت خبر از در به دری نیست
امروز اگر بی سر و سامانِ تو باشیم
اسلام بنا بر لَکَ لَبَیْک حسـین است
ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم
همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است
احتیاجی به دِرَم نیست، کرم داران را...
افسرده ایم و خسته دل از هرچه هست و نیست
شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم
بخوان به نـام خـدایـت کـه آفـریده تـو را
بخوان! بـهانه ی خـلقت خدا خریده تو را
بخوان امین ِِخدا، این فرشته ی وحی است
قسم به روح امین، تـا کـمر خمیده تو را!
لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای
که پس از دوریِ بسیار به یاری برسد...
رو زدن خوب است وقتی دستِ رد در کار نیست
مرگ بر هر عاشقی که عاشقِ اصرار نیست
خوابِ خوش کردن حرامش می شود تا به ابد
هرکسی پشتِ درت تا به سحر بیدار نیست