ای راهب کلیسا! دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می زند طوس...
شفا از سمت آن دست مسیحایی اگر باشد
فلج کف میزند، کَر مینوازد، کور میرقصد...
کعـبه هم سجاده را کج کرد وقتی دید ما
قبله را مایل به خورشید خراسان ساختیم
تـو تکیه گاه تمـام نداری ام هستی
که جور درد مـرا میکشی به تنهایی
در شب میلاد سلطان سریر ارتضا
هر که مشهد میرود یادی کند از مجتبی