چه خونبها بِهْ از این کشتگان کوی تو را
که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را...
باید سر خود در قدم یـار ببازیم
از عشق فقط شعر سرودن که هنر نیست!
بی مرزتر از عشقم و بی خانه تر از باد
ای فاتحِ بی لشکرِ من خانه ات آبـاد...
دو جرعه اشک بریزم میان روضه ی تو
سلامتی تمـام مدافعـان حـرم...