قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکندبر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیستیازده بار به جای تو به مشهد رفتمبپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
بنویسد که در علقمه عبـاس افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
ای راهب کلیسا! دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می زند طوس...
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا
طوری زِ چارچوب، درِ قلعه کنده است
انگار قلعه هیـچ زمان در نداشته است
جهان بدون علـی رنگ و بو نخواهـد داشـت
بدون فاطـمه هـم آبـرو نخواهـد داشـت...