از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیری حسین و نعم الامیر» ثبت شده است



سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری
قلب من سوی شـما میل تپیدن دارد...



فِتاده در دل تنگم هوای چون تو شَهی

هوا هوای حسین و هوای در به دری...




حمد و سوره بر سر قبر محبانش نخوان

از مزار سینه زن، سینه زنان باید گذشت




نظری به کار مـن کن که ز دسـت رفت کـــارم 

به کسم مکن حواله که بــه جز تـــو کس ندارم




بچه سـیّد نشدم دسـت خودم نیسـت ولـی

وسـط روضـه دلـم گفـت بگویـم: «مـادر»...




دوای درد مـرا هیچکس نمی دانـد
فقـط بگو به طبیبـان، دعـا کنند مـرا...



پایان ماه روضه شده؛ غم گرفته ام

هیئت تمام گشته و ماتم گرفته ام


بعد از دو ماه گرفت صداهای ذاکران

تازه دلم شکسته شده؛ دم گرفته ام...



مـا را ببخـش گریه ی سـیری نکرده ایم

چشمان خشک مـا خجل از این عزای تـو




لحظـه ای فکـر کـنی پیـر شـدم مدیـونی

در سرم هسـت همان شوق علـی اکبـر تـو




حسـین جان 

سایه ات را از مدار رو سیاهان برمدار

مـاه از شب برنمیگیرد نگاه خویش را...