مثل حسین شاعر و نقاش و روضه خوان
مثل حسین، فرشچیان، محتشم نداشت
از کل خانواده ی خود مـادری تر است
تاریخ گفته مـادر او هم حرم نداشت...
دانه به دانه مـوی عمویت سپید شد
وقتی زمین فتادی و وقتیکه تا شدی
ای عمـو مـن هـم برای جنـگ دلتنـگم، برم؟
مـن که با شمشیر چوبی خوب می جنـگم، برم؟
حتّی مسـیح میّـت مـا را نفـس نـداد
ای بچـه هـای فاطـمه بـازم دَم شـما...
آنقدر بخشـیدهای... بخشـیدهای... بخشـیدهای...
سـنگ قـبری هـم نمـانده از برایت یـا حســـن