ز آب چشمه و باران نمی شود خاموش
که آتشی که در اینجاست آتش جگریست
افطارهـا به کام دلـم زهر می شود
اربـاب ما گرسنه و تشنه شهید شد
رمضان ماه حسـین است خدا می داند
ربّناهای مـرا ذکر حسـین آمین اسـت
حاجت هر که در این ماه بوَد حج اما...
دل ما را طلب کرب و بلا تسکین است
دستم به روی سینه برای ارادت است
این بارگاه قدس امام کرامت است
فرقی نمی کند زِ کجا می دهی سـلام
او می دهد جوابِ همه... اصل نیّت است
هر کار می کنم دلم احیا نمیشود
قرآن به نیّت من بیچاره وا کنید...
پ ن:
باشد قبول من بدم، اما دعا کنید
پایان شعبان رسیده مرا پاک کن حسـین
این دل برای ماه خدا روبراه نیسـت...
باید به آن خدا که تو را خلق کرده است
روزی هـزار بـار فقـط افتخـار کرد...
چقدر نامه نوشتم که دوستت دارم
ولى قبول نکردى، چرا؟ قسم بخورم؟!
دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست
با سنگهای فرش حرم حرف می زنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست
حتماً تو نیز جنس غمت فرق می کند
آشفتگی زلف خمت فرق می کند
محتاج دست های کریمانه ات، کرم
از بس که شیوه ی کرمت فرق می کند