از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگار کربلا» ثبت شده است



صنمِ سلسله مویی که دل ما با اوست

سالها دورِ گلویش اثر از سلسله داشت...




زِ کودکی خودش تا خودِ همین حالا

همیـشه منتظـر مـردِ آب آور بود...


همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت:

هُشام هرچه که بود، از یزید بهتر بود




یـادم نمیـرود چقدر سفـت شـد طـناب

بر گـردن رقیـه و بر بـازوی ربـاب


گفتـم مزن ولـی همـه گفتنـد یکصـدا

اولاد حیـدرنـد بزنید از پیِ ثـواب