از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت علی بن موسی الرضا ع» ثبت شده است



دو دست بر کمرش، مثل مادرش زهـرا

شکست بال و پرش، مثل مادرش زهـرا


گریست چشم ترش، مثل مادرش زهـرا

ندید دور و برش، مثل مادرش زهـرا...




نام حسین سینه زنان را یکی یکی

با گریه گرد کرب و بلا جمع می کند


نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد

این سفره را امام رضا جمع می کند




با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین

آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین


به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است

جدِّ تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین




کنارش ذره ی ناچیز چون خورشید می تابد

ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم... 




خورده کبوتر دلم از دانه هایتان

جنّت برای من شده پایین پایتان




باور کن آقا تا حرم خود را کِشیدم

از این جدایی بر لبانم جان رسیده


افتاده بارم آمدم دستم بگیری

با چشم گریان عبد سرگردان رسیده




خواست حرفی بزند حال و هوایش نگذاشت

بغضِ کز کرده در اعماقِ صدایش نگذاشت...




در کالبد مرده دمد جان، چو مسیحا...

آن لب که زمین بوسیِ درگاهِ رضا کرد


این منزلِ جان است و تجلی گه سینا

کز خاک درش چشم مَلَک کسب ضیا کرد




گاه و بی گاه آمدن، یا گاه گاهی آمدن

هیچکس نشنیده از دربان اینجا «شاه نیست»