از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب زیارتی اباعبدالله» ثبت شده است



زُهد و تقوا را تو ای زاهد، شفیعِ خویش ساز

من کسی دارم که در محشر به فریادم رسد...




یاغی نی ام، ترحمی ای پادشاه حُسن

گردن کشیده ام که تماشا کنم تو را




برون نمی رود از خاطرم، خیالِ وصالت

اگرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت




فقیر روی حسینم که قبله ام عشق است

گدای کوی حسینم که قبله ام عشق است


چو پرچمی که نشان از طریقتی دارد

رهی بسوی حسینم که قبله ام عشق است





از او دوا گرفت مسیحا... هوالشفا

یعنی حسـین روح تسلّا... هوالشفا


بال و پرت شکسته؟ امیدت کجاست پس؟

فطرس قسم به حضرت زهـرا... هوالشفا




پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم

یک عمر در هوای شما در به در شدیم


کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای

شاید به لطف یک نفست بارور شدیم




افسرده ایم و خسته دل از هرچه هست و نیست

شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم




ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا

به وصلِ خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را...




مـادری آمده با چادرِ خاکی به حرم

روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم




فریاد می زنم: «کس و کارم فقط تویی»

ردم نکن که بی کس و بی کار می شوم...