از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ریحانة النبی» ثبت شده است



شهر مدینه بوی خوش کربلا گرفت

ای مادر تبار شهیدان خوش آمدی...




سر روی دیوار غریبی گریه میکرد
حالا که فهمیدست اسرار مگو را

خیبرشکن را داغ پهلویی شکسته
دیگر نیازی نیست تا بغضی گلو را...



هر کس که نداند تو که بهتر دانی

در خانه چرا نقاب بستم؛ نه حسن؟


امروز چه ساکتی حسن جان چه شده؟

(گفت:) مادر به خدا حسین هستم، نه حسن...




آری شکستند و شکستند و شکستند

هم حرمتش را هم دلش را... هم بماند...




نه توان مانده که نالیم و نه گریه نه سخن

نوحه خوان! مادر ما رفته بیا نوحه بخوان...




نمی خواهم بِرَنجانم دلت را بی سبب اما...

چگونه مرگ یک مادر، چهل تن متّهم دارد؟!




باز دارد می رود چاهی بنا سازد علی

مرد وقتی گریه دارد زود خلوت میکند....




زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو...




باران ضرر دارد برای یاس سالم

اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟!


 

 

پشت در ... یا ته گودال ... چه فرقی دارد؟

هرکسی ذوب علی (ع) گشت تنش می سوزد