از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول الله ص» ثبت شده است



 قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب

شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست




طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست...



به احترام محمّد زمین تبسم کرد

تو آمدی و جهان دست و پای خود گم کرد




به جز او از کسی حق در همه ادیان نخواهد گفت
خدا غیر از محمّد در جوابی «جان» نخواهد گفت




شکر خدا که عبدِ خدایِ خدیجه ایم

ما بنده ایم و زیرِ لوایِ خدیجه ایم...




گفتند برو نوکر صاحب کرمی باش

دادم به شما نامه ی قنبر شدنم را


باید که به گوش همه حالا برسانم

فوراً خبر مست پیمبر شدنم را...




غافلان «تشدید» می خوانند و عشّاقِ تو «تاج»

ای بنازم «میم» نامت با مشدّد بودنش!




یا رسول اللّه! خوب اجر رسالت داده شد

جایِ گل، هیزم به بیتِ فاطمه آماده شد...




آقـای من! بزرگ قبیـله! ز داغ تـو

بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند!




تویی که ظلمت شب را همیشه مهتابی

خدیجه هستی و مادربزرگ اربابی...