از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به ابوحمزة ی منصور الهی العفو» ثبت شده است



سوا نکن که همه باهمیم «جانِ حسـین»

همه غلامِ حسـینیم، انتخاب مکن...




شش سحرگاه به پایان ضیافت مانده

حقِّ شش ماهه ی ارباب، الهی العفو...




دورِ سرِ مـادرت بگردان چیزی 

آن را صدقه به ما بده، مهدی جان... 




منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست

نه که یک مرتبه، بسـیار الهی العفو...




دو قطره اشک خجالت، هزار کوه گناه

کرامتی که همین است جنس بازارم




اول ماه سپردم گره ها را به حسـین

نفس سینه زن کرب و بلا را به حسـین


پنج تن موقع حاجات دو عالم فوراً

میکشانند سرانجام دعا را به حسـین




من زیرِ بـارِ معصیتم ضعف کرده ام

زانو به عـزمِ توبـه توانم نمی دهد...




دسـت مـرا بگیر در این "بِالْحُسَـینِ" هـا

این دست بر حسـین تو یک عمر سینه زد




رمضان ماه حسـین است خدا می داند

ربّناهای مـرا ذکر حسـین آمین اسـت


حاجت هر که در این ماه بوَد حج اما...

دل ما را طلب کرب و بلا تسکین است




هر کار می کنم دلم احیا نمی‌شود 

قرآن به نیّت من بیچاره وا کنید... 


پ ن:

باشد قبول من بدم، اما دعا کنید