از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابایِ تمام دار و ندارِ ما...» ثبت شده است



سامرا شد قفس روح تو ای سدره نشین

و شکستند در آن کنج قفس بال و پرت...




قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست




حلال زاده کشیده است به عمو این بار

کرامتِ حسنی در امامِ عسکری (ع) است




به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دلِ شکسـته ی زائر دخیل می گردد...




دریایی از درد و غریبی موج خواهد زد

پای حسن هرگاه جایی درمیان باشد



شـیعه شد هرکسی آمد بدهد آزارت

دیدنِ رویِ شما شیعه شدن هم دارد...




دوباره یک «حسن» از داغِ کوچه ها دق کرد

جوانی اش همه شد صرفِ روضه ی مـادر...



Kazemeyn


سامرا قبله ی اصحاب گدایی شده است

خوب پیداست در این معرکه آقایی تـو...




مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد

دیدم که صحن خاکی و قبرش غریب داشت


خاکی شده است صورت گلدسته های او

یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت