از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۲۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است




حالا که بین ما و شما سِنخیت کم است

ما را جزامیان مسیرت حساب کن




دو قطره اشک خجالت، هزار کوه گناه

کرامتی که همین است جنس بازارم




ما را به مهربانی صیّاد الفتی است

ورنه به نیم ناله، قفس میتوان شکست




تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را

تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را...




روضه هر موقع بخوانند به وقت است اما

روضه های عطشت را رمضـان باید خواند




شکر خدا که عبدِ خدایِ خدیجه ایم

ما بنده ایم و زیرِ لوایِ خدیجه ایم...




برون نمی رود از خاطرم، خیالِ وصالت

اگرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت




شوق پرواز ندارم که پری قرض کنم

جز تو سودایِ که دارم که سری قرض کنم؟


نازِ بسیار تو خون کرد دل ما را ؛ پس

چاره ای نیست جز اینکه جگری قرض کنم




در سینه‌ام چنین که غمت جا گرفته است

جایی نمانده است برای غمی دگر...




اول ماه سپردم گره ها را به حسـین

نفس سینه زن کرب و بلا را به حسـین


پنج تن موقع حاجات دو عالم فوراً

میکشانند سرانجام دعا را به حسـین