از شرح قصّه تو بیان آب میشود...

۲۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است



گرچه نبی نبود، وصیِّ نبی که بود

مسندنشینِ بی بدلِ این اریکه بود


مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود

باید خدا شوی که بفهمی «علی» که بود




شیرش حلال آنکه مرا خاکِ پاش کرد

نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد


هرآنچه می دهد کرمش کم نمی شود

باید کریم، بلکه کرم را گداش کرد




تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب

به جز به سویِ تـو این ناله ها بلند مباد...




گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است

آنان که بی کس اند به یک در زدن خوش اند




‏جانا، دلِ من به جانبِ توست

گنجشک هوایِ بـاز دارد... 




مردم گمان کنند که حیدر (ع) خدای ماست

از بس که بعدِ نامِ علی (ع) هـو کشیده ایم!




به حلقه های ضریحی که نیست در حَرَمت

دلِ شکسته ی زائر دخیل می گردد...




مـادری آمده با چادرِ خاکی به حرم

روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم




منظورِ ما چو قبله نما در جهان یکیست

یعنی همین اشاره به سویِ تو می کنیم...




خدا به فاطمه بنت حسن گلی بخشید

که عطر باغ حسینی از او رسد به مشام